شکوفه های خرد

ارائه تلفیقی از فرهنگ وادبیات فارسی و عرفان ناب محمدی (ص)

شکوفه های خرد

ارائه تلفیقی از فرهنگ وادبیات فارسی و عرفان ناب محمدی (ص)

  • ۰
  • ۰

در طلب روزی


الإمام علیّ علیه السلام  :

کانَ فیما وَعَظَ بِهِ لُقمانُ ابنَهُ أن قالَ لَهُ : یا بُنَیَّ ، لِیَعتَبِر مَن قَصُرَ یَقینُهُ وضَعُفَت نِیَّتُهُ فی طَلَبِ الرِّزقِ ، إنَّ اللّه َ تَبارَکَ وتَعالى خَلَقَهُ فی ثَلاثَةِ أحوالٍ مِن أمرِهِ ، وآتاهُ رِزقَهُ ، ولَم یَکُن لَهُ فی واحِدَةٍ مِنها کَسبٌ ولا حیلَةٌ ، إنَّ اللّه َ تَبارَکَ وتَعالى سَیَرزُقُهُ فِی الحالِ الرّابِعَةِ .  أمّا أوَّلُ ذلِکَ فَإِنَّهُ کانَ فی رَحِمِ اُمِّهِ یَرزُقُهُ هُناکَ فی قَرارٍ مَکینٍ حَیثُ لا یُؤذیهِ حَرٌّ ولا بَردٌ ، ثُمَّ أخرَجَهُ مِن ذلِکَ وأجرى لَهُ رِزقاً مِن لَبَنِ اُمِّهِ یَکفیهِ بِهِ ویُرَبّیهِ ویَنعَشُهُ مِن غَیرِ حَولٍ بِهِ ولا قُوَّةٍ ، ثُمَّ فُطِمَ مِن ذلِکَ فَأَجرى لَهُ رِزقاً مِن کَسبِ أبَوَیهِ بِرَأفَةٍ ورَحمَةٍ لَهُ مِن قُلوبِهِما ، لا یَملِکانِ غَیرَ ذلِکَ حَتّى أنَّهُما یُؤثِرانِهِ عَلى أنفُسِهِما فی أحوالٍ کَثیرَةٍ حَتّى إذا کَبِرَ وعَقَلَ وَاکتَسَبَ لِنَفسِهِ ضاقَ بِهِ أمرُهُ ، وظَنَّ الظُّنونَ بِرَبِّهِ ، وجَحَدَ الحُقوقَ فی مالِهِ ، وقَتَّرَ عَلى نَفسِهِ وعِیالِهِ مَخافَةَ إقتارِ رِزقٍ وسوءَ یَقینٍ بِالخَلَفِ مِنَ اللّه ِ تَبارَکَ وتَعالى فِی العاجِلِ  وَالآجِلِ ، فَبِئسَ العَبدُ هذا یا بُنَیَّ . 

امام على علیه السلام 

 ـ  در بیان موعظه هاى لقمان علیه السلام  به پسرش  ـ  : اى پسرم! کسى که یقینش کم شده و نیّتش در طلبِ روزى ضعیف گشته ، [باید بداند که] خداوند ـ تبارک و تعالى ـ به اراده خود، او را در سه حالتْ آفریده و به او روزى داده است ، که در هیچ یک از آن [حالت]ها کارى از دست او بر نمى آمد. [بنابر این، او باید بداند که ]خداوند ـ تبارک و تعالى ـ او را در حالت چهارم نیز روزى مى دهد .  حالت اوّل، این است که او در رحم مادرش بود و خداوند عز و جل او را در جایى استوار، روزى رساند ، به طورى که گرما و سرما اذیّتش نکرد. سپس [در حالت دوم] او را از آن جا بیرون آورد و روزىِ او را از راه شیر مادرش جارى ساخت و با این وسیله، او را کفایت کرد و پرورش داد و بى آن که او توان و نیرویى داشته باشد، او را بزرگ کرد. سپس [در حالت سوم] ، او را از شیر گرفت و روزىِ او را در کسب و کار پدر و مادرش قرار داد، و چنان در دل هاى آنان براى او محّبت و رحمت نهاد که گویى غیر از آن، چیز دیگرى ندارند ؛ به طورى که در بسیارى از حالات ، او را بر خودشان مقدّم مى داشتند. تا این که [به حالت چهارم رسید و] بزرگ و عاقل شد و براى خودش مشغول کسب و کار گردید . [در این حال ،]  عرصه بر او تنگ شد و به پروردگارش بد گمان گشت و همه حقوق خدا را در مالش انکار کرد، و از ترس تنگىِ روزى و بدگمانى به این که خداوند ـ تبارک و تعالى ـ اکنون و در آینده، روزىِ بازماندگانِ او را بدهد ، بر خود و خانوانده اش سخت گرفت .  اى پسرم! بدترین بنده، همین است .

الخصال : ص 122 ح 114 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 414 ح 5 .

  • فیروزه فلاح نیک
  • ۰
  • ۰

عقل و جهل

اصول کافی، جلد اول، کتاب عقل و جهل 


 امام باقر علیه السّلام فرماید:


 چون خدا عقل را آفرید از او بازپرسى کرده به او گفت پیش آى پیش آمد، گفت بازگرد، بازگشت، فرمود بعزت و جلالم سوگند مخلوقى که از تو بپیشم محبوبتر باشد نیافریدم و ترا تنها بکسانى که دوستشان دارم بطور کامل دادم. همانا امر و نهى کیفر و پاداشم متوجه تو است.


شرح- مراد بعقل چنانچه از جمیع روایات این باب استفاده مى‌شود همان قوه تشخیص و ادراک و وادارکننده انسان به نیکى و صلاح و بازدارنده او از شر و فساد می‌باشد چنانچه در روایت سوم عقل وسیله پرستش خدا و بدست آوردن بهشت معرفى شده ، پس عاقل کامل کسى است که آن اثر در او باشد، و مراد به پیش آمدن و بازگشتن عقل اینست که این موجود در برابر اوامر و نواهى خالقش کاملا منقاد و مطیع است و جمله آخر حدیث در روایات دیگر توضیح داده مى‌شود که کیفر پاداش مردم در روز جزا بمقدار عقل ایشانست.



  • فیروزه فلاح نیک
  • ۰
  • ۰


معرفت خود و معرفت پروردگار خود. 

در بیان آنکه یک آدمی چند روح دارد 

بدان که اهل شریعت و اهل حکمت میگویند که بعضی از آدمیان سه روح دارند، و اینها ناقصانند، و  

بعضی از آدمیان چهار روح دارند و اینها مقتصدانند، و بعضی از آدمیان پنج روح دارند و اینها  

کاملانند، و این پنج روح هر یک غیر یکدیگرند، قالب بمثابه مشکوۀ است. روح نباتی که در جگر 

است بمثابه زجاجه است، و روح حیوانی که در دل است بمثابۀ فتیله است و روح نفسانی که در دماغ  

است بمثابه روغن است؛ و این روغن از غایت لطافت و صفا میخواست که اشیا را و حکمرت اشیا را  

کماهی بداند و به بیند بیش از آنکه نار بوی پیوندد: « یکاد زیتها یضیء و لو لم تَمَسسهُ نارً». پس این  

روغن نور باشد و چون نار که روح انسانی است بروغن پیوست «نور علی نور» باشد و چون نوراللّه  

بروح انسانی پیوست نور نور نور شد: «یهدی اللّه لِنوره مَن یَشاء» 

 بدان که بنزدیک این ضعیف آن است که هر آدمی که هست از کامل و ناقص یک روح  

بیش ندارد؛ اما آن یک روح مراتب دارد و در هر مرتبه نامی دارد از اسامی بسیار مردم میپندارند که  

مگر روح هم بسیار است و نه چنین است؛ روح یکی بیش نیست و جسم یکی بیش نیست، امّا جسم و روح  

مراتب دارد و در هر مرتبه ئی نامی دارد. 

 جسم و روح هر دو در ترقی و عروج اند و بمراتب برمیآیند تا بحدّ خود رسند، اگر آفتی بایشان نرسد. و چون بحدّ خود رسیدند، باز هر دو روی در نقصان می نهند. 

هر چیز که در زیر فلک قمر  

است عروجی دارد، و آن عروج را حدّی و مقداری معلوم است و نزولی دارد و آن نرزول را حدّی و  

مقداری معلوم است و در میان عروج و نزول استوائی دارد و آن استوارا هم حدّی و مقداری معلوم  

است، گوئیا صراط این است؛ و برین صراط چندین گاه ببالا می باید رفت، 

و چندین گاه راست می باید  

رفت، و چندین گاه بزیر می باید رفت. و این صراط بر روی دوزخ کشیده است،و آن بایست است و  

بایست دوزخی سخت و درهای بسیار دارد. و جملۀ خلق را گذر برین دوزخ است از نبی و ولی و پادشاه و رعیت و توانگر و دوریش و بزرگ و کوچک چیزها که نبود خواهند که بود و چیزها که برود  

خواهند که نبود و هر دو دوزخ است. و بعضی کس برین صراط خوش و آسان بگذرند از جهت آنکه  

سخن دانایان قبول کنند و بدنیا مشغول نشوند و حریص و طامع نباشند و ترک بایست کنند و کارهای  

دنیا را سهل و آسان برگیرند و بعضی کس افتان و خیزان بگذرند و بعضی کس بغایت در زحمت باشند  

و ناخوش و دشوار بگذرند از جهت آنکه سخن دانایان قبول نکنند و بدنیا مشغول شوند و بآتش حرص و  

طمع میسوزند و بآتش حسد گدازند. و هر که ازین صراط گذشت از دوزخ گذشت و ببهشت رسید،  

همان بهشت که اوّل در آن بوده است. 


انسان کامل

شیخ عزیزالدین نسفی

  • فیروزه فلاح نیک
  • ۰
  • ۰

عالم لاهوت


عالم لاهوت را برترین عالم به لحاظ مرتبه (نه مکان) بر همه عوالم شمرده اند، و لاهوت مربوط به عالم آفریدگارست و این عالم را عالم غیب، عالم معنا، عالم امر ووو ذکر کرده اند و گفته اند؛ خداوند در منزلت و عالمِ لاهوتی خود در غیب مطلق بود، اقتضای ظهور عشق فرمود و تجلی نوری از ذات خود را بر خود هویدا کرد، بدون این که در آن تجلی، زمانی یا مکانی یا جهتی یا کمی یا کیفی یا اشاره و یا وضعی غیر این ها را که از خواص اجسام است، لحاظ شده باشد...


الله، اسم اعظم ذات پاینده که شامل همه اسماء، صفات و تجلیات حق هست، از امر خود، روح را که از نور فعلی و ارادی خویش است، مامور فرمود تا در آفرینش هستی با نظام و ترتیب خاصی حضور یابد و عوالم آفرینش یعنی عوالم وجود؛ جبروت و ملکوت و ناسوت را خلق نماید. که این همه کثرت که خواهم گفت؛ از آثار وحدت و جلوه های الهی هستند، و این سه عالم شئونی مخصوص بخود دارند و هرعالم به ترتیب، علتِ عالمِ دیگرست و بر آن احاطه وجودی دارد...


و اوست که امر عالم را به نظام احسن و اکمل از آسمان تا زمین تدبیر می کند، سپس در روزى که مقدارش به حساب شما بندگان هزارسال است، باز (حقایق و ارواح) به سوى او بالا می رود... «آیه 5 سجده» و جامی در قسمتی از هفت اورنگ، لیلی و مجنون با تعبیر زیبایی می گوید؛

درآن خلوت که هستی بی نشان بود * به کنج نیستی عالم نهان بود

و جو د ی مطلق ا ز قید مظا هر * ز نو ر خو یشتن بر خو یش ظا هر

بر و ن ز د خیمه ز ا قلیم تقد س * تجلی کر د د ر آ فا ق و ا نفس

به هر آئینه ای بنمود روئی * به هر جا خاست از وی گفتگوئی 


خداوند نور تجلی ذاتش را مظهر وجود خود قرار داد و در نتیجه تجلی خداوند بر خودش پدید آمده است و به وسیله نور ذاتش ظهور می یابد این نورِ خاصش، واسطه میان حق و همه مخلوقات است، روح القدس روحی از خدا، که تجلّی فعل و امر اوست...

.

حُسنِ روی تو بیک جلو ه که در آینه کرد 

ا ین همه نقش د ر آ یینه ا و ها م ا فتا د

اینهمه عکس مِی و نقش نگارین که نمود 

یک فروغِ رخ ساقی ست که در جا م افتاد


امید که ما نیز خداگونه گی خویش را در تجلی عشق مان، به فعل در آوریم...

 


  • فیروزه فلاح نیک
  • ۰
  • ۰

پیمانه عشق

‍ استاد به دنبال شاگرد است


استاد هست، برنامه هست، اما ما حاضر نیستیم از خانه هوا و هوس حرکت کنیم و به سوی سعادت گام برداریم . می ‌گوییم سخت است، مشکل است، غربت را چکار کنم، تنهایی را چکار کنم، از خوابم غریب می‌شوم، از شهوتم غریب می‌شوم، از شهرت غریب می‌شوم. با این عملکردها در دهکده دلمان می ‌مانیم و به جایی نمی‌ رسیم! اینها را باید کنار بگذاریم.


رو سینه را چون سینه‌ها

 هفت آب شو از کینه ‌ها 

وآنگه شراب عشق را

 پیمانه شو پیمانه شو 

باید که جمله جان شوی

 تا لایق جانان شوی

گر سوی مستان می‌روی

 مستانه شو مستانه شو


عشق دارد می ‌آید، پیمانه‌ اش نیست. شراب عشق را دارند می ‌ریزند، اما پیمانه ما واژگونه است. «کَذلِکَ سَلَکْناهُ فی‏ قُلُوبِ الْمُجْرِمینَ» اینها را در دل مجرمین هم می‌ فرستیم ، منتها دلهای آنها واژگون است، وارونه است. وارونه و واژگون بودن دل و قلب، دست خود ماست. پس استاد هست، درس هست، اما شاگرد نیست!

 

عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد؟ 

ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست


مشکل اینجاست ! یعنی اگر شما مشکل در استاد دارید، استاد مشکل در شاگرد دارد. استاد نشسته ناله می‌ کند که چرا نیستند؟ چرا نمی‌ آیند؟ اما بنده و جنابعالی نشسته‌ ایم و می‌ گوییم استاد نیست! صدا به همدیگر نمی‌ رسد. استاد دارد فریاد می‌ زند اما صدایش به گوش ما نمی ‌رسد؛ چون پشت دیوارهای هوا و هوس ایستاده‌ ایم. 


باید دیوار‌های هوای نفس را بشکنیم تا به استاد برسیم و متوجه شویم که استاد منتظر ما بود.


📕شاکله ، استاد مرحوم #محمد_مهدی_مهندسی (ره)

  • فیروزه فلاح نیک
  • ۰
  • ۰

ایمان به غیب

سلام بانو

درهای رحمت الهی باز است تا ره پویان راه کمال را در سراسر گیتی به سرانجام مقصود خویش برساند....

آماده‌باش و در حضور ! 

آنگاه که نیروهای غیبی به یاریت می‌شتابند و ایمانت را محک میزنند ، برخیز و به ندایشان آهسته و پیوسته آری بگو که : «الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة و مما رزقناهم ینفقون»

سوره مبارکه بقره آیه سوم 

در ازل پرتو عشقت ز تجلی دم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت

عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد

برق غیرت بدرخشید و جهان برهمکنش زد

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز

دست غیب آمد و بر سینه ی نامحرم زد


حافظ غزل شماره ۱۵۲

  • فیروزه فلاح نیک
  • ۰
  • ۰

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

  • فیروزه فلاح نیک
  • ۰
  • ۰

این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

  • فیروزه فلاح نیک