معرفت خود و معرفت پروردگار خود.
در بیان آنکه یک آدمی چند روح دارد
بدان که اهل شریعت و اهل حکمت میگویند که بعضی از آدمیان سه روح دارند، و اینها ناقصانند، و
بعضی از آدمیان چهار روح دارند و اینها مقتصدانند، و بعضی از آدمیان پنج روح دارند و اینها
کاملانند، و این پنج روح هر یک غیر یکدیگرند، قالب بمثابه مشکوۀ است. روح نباتی که در جگر
است بمثابه زجاجه است، و روح حیوانی که در دل است بمثابۀ فتیله است و روح نفسانی که در دماغ
است بمثابه روغن است؛ و این روغن از غایت لطافت و صفا میخواست که اشیا را و حکمرت اشیا را
کماهی بداند و به بیند بیش از آنکه نار بوی پیوندد: « یکاد زیتها یضیء و لو لم تَمَسسهُ نارً». پس این
روغن نور باشد و چون نار که روح انسانی است بروغن پیوست «نور علی نور» باشد و چون نوراللّه
بروح انسانی پیوست نور نور نور شد: «یهدی اللّه لِنوره مَن یَشاء»
بدان که بنزدیک این ضعیف آن است که هر آدمی که هست از کامل و ناقص یک روح
بیش ندارد؛ اما آن یک روح مراتب دارد و در هر مرتبه نامی دارد از اسامی بسیار مردم میپندارند که
مگر روح هم بسیار است و نه چنین است؛ روح یکی بیش نیست و جسم یکی بیش نیست، امّا جسم و روح
مراتب دارد و در هر مرتبه ئی نامی دارد.
جسم و روح هر دو در ترقی و عروج اند و بمراتب برمیآیند تا بحدّ خود رسند، اگر آفتی بایشان نرسد. و چون بحدّ خود رسیدند، باز هر دو روی در نقصان می نهند.
هر چیز که در زیر فلک قمر
است عروجی دارد، و آن عروج را حدّی و مقداری معلوم است و نزولی دارد و آن نرزول را حدّی و
مقداری معلوم است و در میان عروج و نزول استوائی دارد و آن استوارا هم حدّی و مقداری معلوم
است، گوئیا صراط این است؛ و برین صراط چندین گاه ببالا می باید رفت،
و چندین گاه راست می باید
رفت، و چندین گاه بزیر می باید رفت. و این صراط بر روی دوزخ کشیده است،و آن بایست است و
بایست دوزخی سخت و درهای بسیار دارد. و جملۀ خلق را گذر برین دوزخ است از نبی و ولی و پادشاه و رعیت و توانگر و دوریش و بزرگ و کوچک چیزها که نبود خواهند که بود و چیزها که برود
خواهند که نبود و هر دو دوزخ است. و بعضی کس برین صراط خوش و آسان بگذرند از جهت آنکه
سخن دانایان قبول کنند و بدنیا مشغول نشوند و حریص و طامع نباشند و ترک بایست کنند و کارهای
دنیا را سهل و آسان برگیرند و بعضی کس افتان و خیزان بگذرند و بعضی کس بغایت در زحمت باشند
و ناخوش و دشوار بگذرند از جهت آنکه سخن دانایان قبول نکنند و بدنیا مشغول شوند و بآتش حرص و
طمع میسوزند و بآتش حسد گدازند. و هر که ازین صراط گذشت از دوزخ گذشت و ببهشت رسید،
همان بهشت که اوّل در آن بوده است.
انسان کامل
شیخ عزیزالدین نسفی
- ۹۶/۰۹/۰۲