شکوفه های خرد

ارائه تلفیقی از فرهنگ وادبیات فارسی و عرفان ناب محمدی (ص)

شکوفه های خرد

ارائه تلفیقی از فرهنگ وادبیات فارسی و عرفان ناب محمدی (ص)

۲۱ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

مشورت

"وَ شاوِرهُم فِی الاَمرِ"

(در کارها با آنها مشاوره کن)!

 

یک سالک در سلوکش با که مشاوره می کند؟! مشاورانش کیانند؟! این ضمیر "هُم" (ایشان)، به که بر می گردد؟! مشاور کسی است که فهیم و خردمند است و دستی بر کار دارد. محرم راز است و ریشه در خیرخواهی دارد. هر کسی را مشاورت نسزاید. ای دوست، مجموعه نیروهای لطیفی در وجود تو بسر می برَند که ریشه از "الاَسماءالحُسنی" گرفته اند. برخی بارزند و برخی پنهان. و در عین حال، در وجودت، اوصافی بشری در کارند که در سلوک، جزوِ نیروهای بازدارنده اند. چنین صفاتی، خودخواه، متکبر، بی بصیرت و ناشنوایند که جز لذّات ظاهری خود چیز دیگری را نمی بینند و نمی خواهند. اینان هیچکدام مشاوران خوبی نیستند و سالک را با اِعمال نظراتشان زمین گیر می کنند. در میان آن مشاوران لطیف و خیرخواه، "مرگ" از راستگوترین و کارآمد ترین آنهاست. اگر گوش شنوا داشته باشی، "مرگ" به تو می گوید که "خیر" چیست و "شرّ" کدام است. رسیدنی چیست و نارسیدنی کدام است. پس در امر خیر باعث تعجیل می شود و در کار شرّ، چون بازدارنده عمل می کند. "مُمِیت" برای سالک، یک مشاور عالی است که همواره همراه او و با خود اوست. رحمانیّت و بخشندگی و دگرخواهی، از دیگر مشاوران خیرخواه اند که باعث می شوند، امر خیر، همه را شامل شود و همه از خُرد و کلان از آن بهره بَرَند. همچنانکه پاکی و صداقت و بساطت، روانی امر را باعث اند و آن را شدنی می سازند. و چون نیک بنگری، خواهی دید که همه ی این نیروهای لطیف و ارزشمند، هر کدام دارای مظاهر و تجلیّات خود، در بیرون اند... با ترسو مشورت نکن، با حریص و طمّاع مشورت نکن، با احمق مشورت نکن، با چاپلوس مشورت نکن، با بدخواه و کینه ای مشورت نکن، با خشونت طلب مشورت نکن، با اسیر لذات مشورت نکن،... و در یک کلام از مشورت با نیروهای نفسانی حذر کن.

 

بر گرفته از مجموعه نکات قرآنی



  • فیروزه فلاح نیک
  • ۰
  • ۰

عقل و حکمت

از نظر عقل گراها (rationalism) جوهره انسان را همان عقل آدمی تشکیل می دهد و نه چیز دیگر، عقل یعنی قوه تفکر و قوه اندیشیدن، از نظر این گروه که فلاسفه قدیم و فلاسفه اسلامی از جمله بوعلی سینا هم از آن هاست. این جور فکر می کردند آن ها مدعی بودند که انسان کامل یعنی انسان حکیم و کمال انسان در حکمت انسان است و مقصودشان از حکمت یا حکمت نظری است یعنی یک دریافت کلی صحیح از مجموع هستی و یا حکمت عملی است یعنی تسلط کامل عقل انسان بر همه غرائز و همه قوا و نیروهای وجودش. این مکتب، مکتب عقل و حکمت است.



استاد مطهری ، انسان کامل

  • فیروزه فلاح نیک
  • ۰
  • ۰

کتیبه نوح

✴️کتیبه #نوح (ع) که روی آن نام «پنج تن آل عبا» است 


📌به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا موضوع  #توسل پیامبران به اهلبیت(ع) از موضوعاتی است که در کتب روایی و تفسیری شیعیان به فراوانی دیده میشود و جای تعجب دارد که این بخش از معارف عترت(ع) چرا در جامعه #شیعی  گسترش  نیافته است. 


☘توبه آدم(ع) به وسیله کلمات منسوب به اهلبیت(ع)، عبور موسی(ع) از دریا به واسطه توسل به اهل عترت(ع) و ... از جمله موارد مشهوری است که در روایاتِ ذیل آیات به آنها اشاره شده است.


👌همچنین پیامبر اسلام(ص)  درباره ماجرای کشتی نوح(ع) به این مضمون فرمودند:


💫 «هنگامى که خداوند خواست قوم حضرت نوح علیه السلام را نابود کند، به آن حضرت وحى کرد که تختههاى چوب درخت ساج را دو نیم سازد. چون این کار را انجام داد، نمیدانست با آنها چه باید بکند. جبرئیل علیه السلام نازل شد و شکل کشتى را به او نمایاند. او جعبه اى هم با خود آورده بود که یک صد و بیست و نه هزار میخ در آن بود.»


⚡️ ضمن این روایت آمده است که در میان انبوه میخ‌ها، پنج میخ ویژه بود که درخشش خاصی داشت و بر روی هر یک نام یکی از پنج #نور_مقدس محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین نقش بسته بود. 


📚(بحارالانوار، ج44، ص230 و امان من الاخطار سید بن طاووس، ص118)


🔰در این راستا با گزارشی مواجه می شویم که مربوط به اکتشاف لوحی است که حین بررسی تخته پارهای که آن را به کشتی نوح(ع) نسبت دادهاند صورت گرفت. اداره کل باستانشناسی‌ روسیه برای‌ تحقیق‌ از چگونگی‌ این‌ لوح‌ و خواندن‌ آن‌، هیأتی‌ مرکب‌ از هفت‌ نفر از مهمترین‌ باستان‌شناسان‌ و اساتید خط‌شناس‌ و زباندان‌ روسی‌ و چینی‌ را مأمور تحقیق‌ و بررسی‌ کردند که‌ نام‌ آنها از قرار ذیل است:


1 ـ پرفسور سولی‌ نوف‌، استاد زبان‌های‌ قدیمی‌ و باستانی‌ در دانشکده مسکو 


2 ـ ایفاهان‌ خینو، دانشمند و استاد زبان‌شناس‌ در دانشکده لولوهان‌ چین‌


 3 ـ میشانن‌ لوفارنک‌، مدیر کل آثار باستانی‌ روسیه 


4 ـ تانمول‌ گورف‌، استاد لغات‌ در دانشکده‌ کیفزو 


5 ـ پرفسور دی‌ راکن‌ استاد باستان‌ شناس‌ در آکادمی‌ علوم‌ لنین‌ 


6 ـ ایم‌ احمد کولا، مدیر تحقیقات‌ و اکتشافات‌ عمومی‌ روسیه 


7 ـ میچر کولتوف‌، رئیس‌ دانشکده استالین‌.


⚡️این‌ هیئت‌ پس‌ از هشت ماه‌ تحقیق‌ و مطالعه‌ و مقایسه حروف‌ آن‌ با نمونه‌ سایر خطوط‌ و کلمات‌ قدیم‌ به صورت  #توافقی گزارش‌ زیر را در اختیار باستانشناسی‌ روسیه گذاشت:


[1 ـ این‌ لوح‌ مخطوط‌ چوبی‌ از جنس‌ همان‌ پاره‌ تخته‌های‌ مربوط‌ به‌ کاوش‌های‌ قبلی‌ و کلاً متعلق‌ به‌ کشتی‌ نوح‌ بوده‌ است‌، منتها‌ لوح‌ مزبور مثل‌ سایر تخته‌ها آن قدرها پوسیده‌ نشده‌ است و طوری‌ سالم‌ مانده‌ که‌ خواندن‌ خطهای‌ آن‌ به‌ آسانی‌ امکانپذیر است.


2 ـ حروف‌ و کلمات‌ این‌ عبارات‌ به‌ لغت‌ سامانی‌ یا سامی‌ است‌ که‌ در حقیقت‌ اُمّ اللغات‌ ( #ریشه_لغات ‌) و به‌ سام‌ بن‌ نوح‌ منسوب‌ است.


3 ـ معنای‌ این‌ حروف‌ و کلمات‌ بدین‌ شرح‌ است‌:


«ای‌ خدای‌ من‌ و ای‌ یاور من، به‌ رحمت‌ و کرمت‌ مرا یاری‌ کن و به‌ پاس‌ خاطر این‌ نفوس‌ مقدّسه:

مُحمّد

إیلیا (علیّ)

شَبَر (حَسَن‌)

شُبَیْر (حُسَین‌)

فاطِمَه‌

آنان‌ که‌ همه‌ بزرگان‌ و گرامی‌اند

جهان‌ به‌ برکت‌ آنها برپاست‌،

به‌ احترام‌ نام‌ آنها مرا یاری‌ کن‌؛ تنها تویی‌ که‌ میتوانی‌ مرا به‌ راه‌ راست‌ هدایت‌ کنی‌»]


✅بعداً دانشمند انگلیسی‌«این‌ ایف‌ ماکس‌»، استاد زبان‌های‌ باستانی‌ در دانشگاه‌ منچستر، ترجمه‌ روسی‌ این‌ کلمات‌ را به‌ زبان‌ انگلیسی‌ برگردانید و عیناً در این‌ مجله‌ها و روزنامه‌ها نقل‌ و منتشر کرده است:


1ـ مجله‌ هفتگی‌ «ویکلی‌ میرر» لندن‌، شماره‌ مربوط‌ به‌ 28 دسامبر 1953 م‌.

2ـ مجله‌ «استار انگلیسی‌» لندن‌، مربوط‌ به‌ کانون‌ دوّم‌ 1954 م‌.

3ـ روزنامه‌ «سن‌ لایت‌» منتشره‌ از منچستر، شماره‌ مربوط‌ به‌ کانون‌ دوّم‌ 1954 م‌.

4ـ روزنامه‌ «ویکلی‌ میرر» تاریخ‌ یکم‌ شباط‌ 1954 م‌.

5ـ روزنامه‌ «الهدی‌» قاهره‌ مصر، تاریخ‌ 30 مارس‌ 1953 م‌.


سپس‌ دانشمند و محدث‌ پاکستانی،‌ حکیم‌ سیّد #محمود_گیلانی ‌ که‌ یک‌ موقع‌ مدیر روزنامه‌ « #أهل‌ الحَدیث‌» پاکستان‌ (و نخست‌ از اهل‌ تسنّن‌ بوده‌ و بعداً از روی‌ تحقیق‌ به‌ آئین‌ تشیع‌ گرویده است) آن‌ گزارش‌ را به‌ زبان‌ اردو در کتابی‌ به‌ نام‌ «إیلیا مرکز نجات‌ ادیان‌ العالم‌» ترجمه‌ و نقل‌ کرده‌ است.


لوح به دست آمده هم اکنون در موزه #واتیکان در رُم قرار دارد.


منبع:سایت خبری تسنیم

  • فیروزه فلاح نیک
  • ۰
  • ۰

از نظر عقل گراها (rationalism) جوهره انسان را همان عقل آدمی تشکیل می دهد و نه چیز دیگر، عقل یعنی قوه تفکر و قوه اندیشیدن، از نظر این گروه که فلاسفه قدیم و فلاسفه اسلامی از جمله بوعلی سینا هم از آن هاست. این جور فکر می کردند آن ها مدعی بودند که انسان کامل یعنی انسان حکیم و کمال انسان در حکمت انسان است و مقصودشان از حکمت یا حکمت نظری است یعنی یک دریافت کلی صحیح از مجموع هستی و یا حکمت عملی است یعنی تسلط کامل عقل انسان بر همه غرائز و همه قوا و نیروهای وجودش. این مکتب، مکتب عقل و حکمت است.



استاد مطهری ، انسان کاملج

  • فیروزه فلاح نیک
  • ۰
  • ۰

استادلطفی‌آذر 



 اگر می‌خواهیم حضور خدا را درک کنیم و خلیفۀ او باشیم، باید #سالک شویم و اگر سالک شدیم، باید قبول کنیم که از این عقبه بگذریم و با دفع زواید، رها شویم. چنان‌که سنگ اگر بخواهد شیشه و آیینه شود، باید در کوره برود؛ وگرنه سنگ می‌ماند! راه عروج، همین است و جز این نیست. 


حتی کسانی که #دنیا را #انتخاب کرده‌اند، اگرچه در دوره‌ای به #فتنه بیفتند و دنیا به آن‌ها داده شود، بالأخره همه را از دست خواهند داد؛ چون نظام دنیا بر این منوال است که روزی، تمام داده‌ها را پس خواهد گرفت و همه، تنها، همان‌گونه که خلق شده‌اند، به سوی خدا بازمی‌گردند [3]؛ با این تفاوت که ابتدا درکی از خود نداشتند و اکنون با نحوۀ استفاده از داده‌های خدا، خود را هرطور خواسته‌اند، ساخته‌اند و این را درک می‌کنند. 


دلیل این قانون خلقت، آن است که همه چیز ظهور خداست و خدا عاشق خویش است. همین #عشق ایجاب می‌کند که او حجاب و سنگینی را از ظهورات خویش بردارد. همان‌گونه که ما خود را دوست داریم و برای همین، مراقب #جسم، مو و ناخن خود هستیم و می‌خواهیم همه را از آلودگی و زواید پاک کنیم و تمیز و آراسته نگه داریم.

 

حتی اگر از پارچه‌ای خوشمان می‌آید، به خاطر لباس زیبایی است که در آن می‌بینیم و همین دوست داشتن، موجب می‌شود آن را به دست قیچی و سوزن بسپاریم و زوایدش را ببُریم تا لباسی زیبا و برازنده بر انداممان شود. یا گوشت را در آتش می‌پزیم تا از غلظتش بکاهد و غذایی مناسب جسممان گردد. اصلاً عشق مساوی است با رهایی از زواید. 


خدا همه چیز را برای ما آفریده؛ ولی ما را برای خود خلق کرده و دوستمان دارد. پس چرا ما این‌قدر دست او را بسته‌ایم و نمی‌گذاریم زوایدمان را از بین ببرد؟ می‌گوییم: «اگر می‌خواهی بندۀ خوبی باشم، باید با من راه بیایی و بر من آسان بگیری»! آخر این چه حرفی است؟ مگر ما عزیزتر از انبیاء و اولیاء خدا هستیم که سخت‌ترین سختی‌ها را داشتند؟


البته جبری در کار نیست. اگر نمی‌خواهیم مال خدا باشیم، حرفی نیست؛ سنگ بمانیم! اما اگر خواستیم مال او باشیم و قربش را درک کنیم، باید استقامت بورزیم [4] و در کورۀ بلاها گله و چون و چرا نکنیم؛ سکوت در پیش گیریم و فقط مشاهده‌گر باشیم. اگر به اینجا رسیدیم، حکمت الهی را در همۀ اتفاقات می‌بینیم و در هر ماجرا، درد و درمان را می‌شناسیم و تکلیف خود را تشخیص می‌دهیم. این تغییر درونی، روند عاشق شدن است.


درواقع اهل #سلوک، کسانی هستند که دلشان تکان خورده و به خدا گفته‌اند: «دوستت دارم»؛ خدا هم وقتی صدق را در آن‌ها دیده، آن‌ها را در کورۀ #بلا برده تا خالص و آماده شوند. پس اگر بتوانند سختی این کوره را بپذیرند و درنروند، محال است زمانی که خارج می‌شوند، آیینه‌ای صاف و طلایی ناب نشده باشند. 


بنابراین اگر دیدیم نور عشق و #محبت در دل‌هایمان آمده، دلمان بیدار شده و هوای یار کرده و یار را می‌خواهد نه جلواتش را، اگر دیدیم اینجا هیچ‌چیز راضی‌مان نمی‌کند و بیقرار و هوایی شدیم هرچند یک لحظه، بدانیم انتخابی کرده‌ایم که ما را به وادی عشق خدا وارد ساخته و اکنون باید آمادۀ هر لحظه سوختن و بریدن باشیم.

..........

[3] سورۀ انعام، آیۀ 94: "وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى‏ کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ...".

[4] سورۀ احقاف، آیۀ 13: "إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتتقاموا....


پس هر ابتلایی برای #سالک، ریشه در #محبت خدا به او دارد و اگر سالک آن را نپذیرد، معلوم می‌شود عاشق حقیقی نیست. اما چون این‌ها سنن جاری در نظام خلقت است، اگر امروز به این فشارها تن ندهد، فردای #برزخ باید در کوره‌ای بسوزد که بسیار سخت‌تر است و دیرتر به نتیجه می‌رسد. 


#عشق با دوست داشتن‌های معمولی فرق دارد. ما معمولاً دیگران را برای این دوست داریم که چیزی به دست آوریم یا از آن‌ها بهره‌مند شویم. در بهترین حالت، دوستشان داریم چون نسبت به ما مهربان و بخشنده‌اند، به ما آرامش می‌دهند و با آن‌ها راحتیم. پس اگر این ویژگی‌ها را از دست بدهند یا به هر دلیلی به ما اخم و ترش‌رویی کنند، دیگر نمی‌توانیم مثل قبل دوستشان داشته باشیم. در عوض، سراغ کسانی می‌رویم که این ویژگی‌ها را دارند.


پس این نوع دوست داشتن، ماندگار نیست و هرلحظه ممکن است مصداقش عوض شود. متأسفانه خیلی از ما #خدا و #امام را هم این‌گونه دوست داریم. برای همین، تحمل این را که برای #تربیت و تکامل خودمان به ما سخت بگیرند، نداریم.


اما در عشق، چنین نیست و عاشق بیش از آنکه در پی معشوق باشد، خود عشق را دوست دارد. او نه وصل معشوق را می‌خواهد و نه اوصاف و جلواتش را؛ بلکه این‌ها همه را آثار عشق می‌داند.



  • فیروزه فلاح نیک
  • ۰
  • ۰


کارل مارکس:


 فیلسوف، سیاستمدار و انقلابی آلمانی الاصل در قرن 19 با درک عمیق از شخصیت پیامبر عظیم الشأن اسلام چنین اظهار می­دارد: 


محمد مردی بود که... از میان مردمی بت پرست با اراده آهنین برخاست و آنان را به یگانه پرستی دعوت کرد و در دل­های ایشان جاودانی روح و روان را بکاشت، بنابراین او را نه تنها باید در ردیف مردان بزرگ و برجسته تاریخ شمرد، بلکه سزاوار است که به پیامبری او اعتراف کنیم و از دل و جان بگوییم که او پیامبر خدا بوده است.


محمد عند علماء الغرب، ص 101.


🍃✨🌸🍃✨🌸🍃✨


تولستوی: 


نویسنده و فیلسوف اخلاق گرای معروف روسیه که آموزه­هایش سرمشق رهبران بزرگ سیاسی در جهان همچون گاندی قرار داشت، می­گوید: شخص شخیص پیامبر اسلام سزاوار همه گونه احترام و اکرام می­باشد. 


شریعت پیغمبر اسلام به علت توافق آن با عقل و حکمت در آینده عالم­گیر خواهد شد.


دکتر گستاو لوبون، اسلام و عرب، ص 154 و 159.



  • فیروزه فلاح نیک
  • ۰
  • ۰

هیچکس بودن

‍ "کسی نبودن"

 

اگر بتوانی هیچ کس باشی، اگر بتوانی کسی نباشی، اگر بتوانی وسوسه ی کسی شدن را از خودت دور کنی، اگر بتوانی آن حرفهای تلقینی را که از کودکی به خورد ما داده اند؛ که برای خودت کسی باش، سری از توی سرها در آور، و کسی شو، همه را به دور بیندازی، تو بُرده ای و بر سر دروازه ی شکوفایی قرار گرفته ای. مزه ی حیات واقعی فقط در چنین کیفیتی حس شدنی است. یک سالک، سلوک نمی کند تا کسی شود. او سلوک می کند تا از شرّ همه ی هویت هایِ القایی خلاص شود. او وجودش خالی است، پاک است، چیزی نیست تا بخواهد برایش اهمیت قائل شود. پس هیچ ضربه و اهانتی نیز نمی تواند او را از مسیرش منحرف کند. چنین کسی گویی در خلأ راه می رود. اما غیر سالکانی که مرتب برای خود اهمیت قائل اند و شخصیت پروری می کنند، و بقول معروف کسی شده اند، همواره در تیر رس شیطان اند. اینان پیوسته ضربه می خورند. زیرا همان اهمیت قائل شدن هایشان، نقطه ی ضعف شان است. وسوسه ی کسی شدن، از آنِ کسانی است که احساس حقارت و زبونی می کنند. چون حقیر و زبون اند، میخواهند این حقارت را با کسی شدن جبران نمایند. اینان نمی دانند که "کسی نبودن" برگ برنده است. پس از آن خلأ درونی، از آن عظمت لایتناهی باطن شان غافل اند. حتی اگر کسی بیاید و آنها را با عظمت درونی شان آشنا کند، آن را نمی فهمند، حتی اگر بفهمند، وحشت زده از آن می گریزند. زیرا برای اینان، کسی نبودن به معنای باختن است. لذا همواره به طرف کسی شدن در حرکت اند. حاضرند تن به هر ذلتی بدهند تا بعنوان کسی شناخته شوند. و بدیهی است هر چه بیشتر پیش روند، بیشتر بیمارتر و افسرده تر می شوند. وسوسه ی کسی شدن، بیماری بزرگ عصر ماست. و اگر آموزش های غلط، همچنان به آن دامن بزنند، این بیماری منجر به از خودبیگانگی مفرط گشته، و چون سرطانی نسل های آینده را به اضمحلال روحی روانی خواهد کشاند. تنها تعلیم درست، آن است که کمک کنی، هر کس خودش شود، همان که "احسن الخالقین" آفریده است.

 


  • فیروزه فلاح نیک
  • ۰
  • ۰

مکارم اخلاق

روایتی در کتاب کافی از امام صادق(ع) و با سند متصل و صحیح روایت شده است که ایشان فرمودند:

«خداى عزّ و جلّ پیغمبرانش را به "مکارم اخلاق" زینت داد، شما نیز خود را بیازمائید، اگر چنین اخلاق والایی در وجود شما هم بود، خدا را سپاس گوئید و بدانید که بودن آنها در شما خیر است و اگر در شما نبود، از خدا بخواهید و نسبت به آنها رغبت جوئید.

امام سپس ده مصداق از مکارم اخلاق را بیان فرمود:

یقین، قناعت، صبر، شکر، خویشتن دارى، خلق نیکو، سخاوت، غیرت، شجاعت و مروّت».[3]

سرآمد همه پیامبران الهی حضرت پیامبر خاتم(ص) است که خداوند در این زمینه ایشان را به «خُلق عظیم» ستوده و درباره‌اش فرموده: «و اخلاق نیک برجسته‌اى در اندرونت وجود دارد».[4]



3]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 56، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش.

[4]. قلم، 4: «وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظیم»


  • فیروزه فلاح نیک
  • ۰
  • ۰

کفر و دین

کفر و دین در بر عشاق نکوکار یکی ست
کعبه و بتکده و سبحه و زنّار یکی ست 
اگر از دیده تحقیق به عالم نگری
عشق و معشوق و عاشق، دل و دلدار یکی ست
تا که در میکده من پای نهادم دیدم
اهل آنجا همه مست می و هشیار یکی ست
گرچه ذرّات جهان جمله انا الحق گویند
لیک از آن جمله گرفتار سر دار یکی ست
ما همه چون نی و تو خود همه دم نایی ما
چون حقیقت نگری این همه گفتار یکی ست
آفتاب رخ او تافت به مرآت قلوب
مختلف گر چه نماید همه انوار یکی ست
با همه خلق جهان صلحم و اندر بر من
جور اغیار و سر مرحمت یار یکی ست
مختلف گرچه بود درد من و درمانش
خوشدلم زانکه طبیبم یک و عطار یکی ست
پیش نا اهل نهان کن سخن حق مونس
که بر او خزف و گوهر شهوار یکی ست
قطب‌الموحدین میرزا عبدالحسین ذوالریاستین، مونس‌علیشاه(مونس)

  • فیروزه فلاح نیک
  • ۰
  • ۰

"اَلَم تَکُن اَرضُ اللهِ واسِعَةً فَتُهاجِرَوا"

(آیا زمین خدا وسیع نبود که هجرت کنید؟!)

 

ای دوست، "اَرضُ الله"، زمین وجود توست. چه این وجود توست که گنجایش خدایی را دارد که آسمانها و زمین با تمام وسعت شان ندارند. زمینِ خدایی خود را دریاب. در این زمین قابلیت های بسیاری نهفته است. ظرفیت های عظیمی مستتر است. در زمین خدایی ات، در فطرت الهی ات، دانه های بسیاری نهان داشته اند. تو مملو از اوصاف پسندیده ای، برخوردار از یک لایتناهی بی حد و حصری. لزومی ندارد که در اوصاف اکتسابیِ محدود و ناپسند بمانی. لزومی ندارد که خود را زندانی یک برداشت و توصیف کنی. وقتی در رنجی، پس هجرت کن. از "من" به "خود متعالی" ات هجرت نما. این هجرتی درونی است. یک استحاله ی باطنی است. وقتی فکر و احساسی، وقتی طرح و اندیشه ای، جواب نمی دهد، آن را رها کن، شجاع باش. لزومی ندارد که پاگیرش شوی، چه زمین خدا وسیع است "اَرضُ اللهِ واسِعَة". نترس، هجرت کن. چه تنها انسانهای ترسو از هجرت می هراسند! چه تنها انسانهای ترسو از تغییر بیزارند! یک هجرت، یک تغییر ماهوی است. درون تو چنان وسیع است که میتوانی هر دم نگاهت را تازه گردانی. نو شوی. هجرت از درون، نگاهت را تغییر می دهد، و تغییر نگاه، باعث تغییر زندگی است. برای هجرت باطنی، هیچگاه دیر نیست، چنین هجرتی پول نمی خواهد، ویزا نمی خواهد، آن چون یک توبه است. یک سفر درونی است. سرمایه اش تنها یک "اَستَغفِرُ اللهَ"، یک طلب خالصانه است. یک بریدن از حماقت های گذشته است، و آنگاه خواهی دید که با تغییر درون، بیرون نیز تغییر یافته است.

 

بر گرفته از مجموعه نکات قرآنی



  • فیروزه فلاح نیک